زندگی دونه های عدس

ساخت وبلاگ
اینجا یک باغچه کوچک است من و دوستانم در آن زندگی می کنیم البته تا چند روز پیش بیکار و بی عار گوشه ای از کابینت آشپزخونه افتاده بودیم تا اینکه رضا کوچولو با کمک برادرش من و دوستانم رو تو باغچه ی خونشون کاشت.و روی ما رو با خاک پوشوند و به ما کمی آب داد. چه خونه تاریکی! خبر از برق و ادیسون نبود احساس خفگی داشتم به دوستام گفتم بیایید از این جا بریم بیرون. اونا گفتن چه دونه عجولی هستی باید تا زمان جوانه زدن صبر کنی. خیلی دلم می خواست بیرون از خاک باشم و صبح با وزش نسیم بیدار بشم . در همسایگی ما چند کرم خاکی بامزه زندگی می کردند که هر از گاهی بیرون می رفتن و اخبار بیرون از خاکو برای ما میاوردن.بالاخره روز موعود فرا رسید پوسته ام ترکید و جوانه زدم با کمک نور آفتاب و آبیاری رضا کوچولو از خاک سرک کشیدم در ابتدا نور آفتاب چشمانم را آزار می داد هر روز که می گذشت من و دوستانم قد می کشیدیم و ریشه هایمان در خاک استوارتر می شد. حتما می دانید ریشه نقش مهمی در رشد یک گیاه داره خلاصه ریشه هایمان آب را می کشید و آوند خانم نازنین که درون ساقه قرار داشت به قسمتهای بالاتر یعنی برگها می رساند. ما عدسهای خوشبختی بودیم اما یه روز یک هزارپا که از کنار ریشه های ما می گذشت چند تا از پاهاش به ریشه یکی از دوستام گیر کرد و باعث پارگی تارهای کشنده اون شد بیچاره دوستم دیگه نمی تونست آب و مواد مورد نیازشو از خاک بگیره و ما اونو برای همیشه از دست دادیم.

 

شعر کاش چون پاییز بودم فروغ فرخزاد...
ما را در سایت شعر کاش چون پاییز بودم فروغ فرخزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : masihebaba بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:35